درباره من
- ملاتبار
- یک نفر گفته مرا هییییس! تو مجبوری که..../ گم شوی در دل ِ این قافیه ها، جوری که .../ "ضاقت الأرض" شود حکم ِ خدا در سالی/ و تو هم تکیه کنی، تکیه به آن نوری که .../ زل زده بر غزل بی کسی ِ چشمانت/ که تو اندازه ی عیسای خدا دوری که .../ چادر مشکی ِ خود را بتکانی در باد/ که تو محکوم، تو مجبور...، بگو زوری که .../ بوسه هم مثل هوا خیره به دنیا شده است/ در و دیوار گواهند، تو مأموری که .../ دو سه روزیست که من مرده ام و می دردم/ درد و هی درد، کمی درد به کافوری که .../ تنِِ عریان مرا از دهنت فاصله داد/ یک نفر گفته مرا هییییس! تو مجبوری که...
4 دیدگاه
نظر ارسالی توسط مهتاب در ۶ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲:۴۳
سلام سميه جان !ميشه خواهش كنم يكي از همين ناب ها بنويسي راجبه تولد !
نظر ارسالی توسط حسن در ۶ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۷:۰۴
شق القمر خشنه. خسوف هم میشه کردش. البته باس خورشید باشی خودت اون وقت.
نظر ارسالی توسط a در ۶ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۱۷
چه شعرای قشنگی!
چه نگاه خوشگلی!
خوشوقتم از زیارت نگاه و شعرات توی وبلاگ اصیلت!
سر بزن به ما بیشتر گلم
همه ماههای سالت عسل
به لطف صاحب ماه عسل
پیام ابراهیم پور
نظر ارسالی توسط محمد در ۸ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۱
شعرهاتون خیلی زیبا بودند. خوشحال شدم از از آشنایی با شما و وبلاگتون. موفق باشید.
ارسال یک نظر