درباره من
- ملاتبار
- یک نفر گفته مرا هییییس! تو مجبوری که..../ گم شوی در دل ِ این قافیه ها، جوری که .../ "ضاقت الأرض" شود حکم ِ خدا در سالی/ و تو هم تکیه کنی، تکیه به آن نوری که .../ زل زده بر غزل بی کسی ِ چشمانت/ که تو اندازه ی عیسای خدا دوری که .../ چادر مشکی ِ خود را بتکانی در باد/ که تو محکوم، تو مجبور...، بگو زوری که .../ بوسه هم مثل هوا خیره به دنیا شده است/ در و دیوار گواهند، تو مأموری که .../ دو سه روزیست که من مرده ام و می دردم/ درد و هی درد، کمی درد به کافوری که .../ تنِِ عریان مرا از دهنت فاصله داد/ یک نفر گفته مرا هییییس! تو مجبوری که...
بايگانی وبلاگ
-
▼
2009
(78)
-
▼
مهٔ
(27)
- ...
- ...
- ...
- حتی اگر ثانیه ای دل بکَنمتو یکطرفِ دلم را بی حفاظ ...
- ..
- ...
- ...
- ...
- "درد باش"
- صرفا حاضرم
- ....
- ...
- ...
- لبي به افكارم
- "به يادم باش"
- ...
- سكوت
- ........
- كجاست چابكي دستهاي عقدهگشايت؟
- برسد.....
- شكستنيست تن من، كميتر آهسته!
- ...
- لطفا صدايش را دربياوريد، كسي به فريادزدن مجبور است।
- هنوز هيچ شبي را با خورشيد به طلوع نرسانده ام.
- تو جلد آيه آيهي قرآن، تو سوره اي
- شرجي ترين هواي تو را دارم
- هيهات دارد حكايت دل!
-
▼
مهٔ
(27)
0 دیدگاه
ارسال یک نظر